سلام دوباره به نرگس های خوشگل
اگه گفتید علت غیبت جندروزه من چی بود؟
با اجازه پدر و مادرم و بزرگترها.....بله!
یکی از اقوام مادرم معرفی کردند و تو این یکی دو هفته حسابی درگیربودم.دلم نمیخواد ازدواج کنم اما خانواده مجبورم کردند که .... منهم مثلا مشغول فکر کردن و آماده کردن جواب نهایی هستم ایکاش ازدواج اجباری نبود! هر دختری که سنش از 25 میزنه بالا اگه بهانه دانشگاه رو نداشته باشه هزار جور حرف پشت سرش درمیارند.مخصوصا قضیه انداختن ترشی.....
یا مسایل دیگه. دوست ندارم بخاطر حرف مردم و حفظ آبروی خانواده ازدواج کنم!
تو این جند روز فکر میکردم حداقل چند تا نرگس پیغام فرستادند و جمع ما بیشتر شده ولی فعلا همین چند نرگسیم
سلام
من تازه وبلاگ قشنگت رو دیدم
چرا نمی خوای ازدواج کنی؟درسته که این مسئولیت بزرگی هست اما شما هم بزرگ شدی و باید یه رابطه خاص توی زندگیت با کسی شروع کنی
فکر هم نمی کنم ترسناک باشه فقط آدم باید بادقت همسرش رو انتخاب کنه و...
به هر حال بهتره بیشتر فکر کنی
قربانت
سلام الهام جان. انتخاب همسر خیلی سخته... دوست ندارم بزرگ بشم.باور میکنی هنوز مثل بچه ها فکر میکنم؟!دنیای قشنگ نوجوانی رو دوست دارم.اگه راهی رو میشناسی که ازدواج نکنم.یعنی بتونم خانواده رو راضی کنم و اون خواستگارسمج!!! رو فراری بدم تا آخر عمردعات میکنم.ممنون از لطفت که اومدی.
میبوسمت عزیزم
بادابادا بادا ایشالا مبارک بادا
ترشی نرگس خوشمزس
...